سرزمین افاغنه

آخرین اخبار در رابطه با کشور من افغانستان

سرزمین افاغنه

آخرین اخبار در رابطه با کشور من افغانستان

تاجیک ها بازنده اصلی جنگ

تجربه جنگ تاجک با دیگران، موجی از تباهیی است که خود تاجک ها را درخود درهم پیچیده است. این که یک دسته از نخبگان به سرمایه های کلان دست یافته اند، به معنی تشخص هویتی واقتدار آنان نیست.


من اکثرا تعجب می کنم که رهبران «تنظیمی» چرا از پالیسی آمریکا و غرب به عنوان مصدر پالیسی ساز و لوژستیک «جهاد» افغانستان، بازیگراصلی پس از سقوط دولت دکترنجیب الله، معمار اصلی سیاست گذاری پس از طالبان و نقشه پردازِ تعیین کننده در حوزه افغانستانِ پس از سال 2014 سردر نمی آورند و هیچ گاه در مسیر همسویی و تفاهم مفید با روند جهانی حرکت نکرده اند. همسویی با روند جهانی این نیست که چند صباحی، به مال وثروت رسیدند و هیچ کسی هم مزاحم شان نشد. همسویی، درک جدید ازشرایط خود و دیگران، کنارآمدن سازنده برای عمران افغانستان و زمینه سازی برای یک نظام مردم سالار برپایه قانون اساسی است.

جنرالان پاکستانی و پژوهشگران غربی ده ها کتاب درباره این که رهبری عمومی و راهبردی «جهاد افغانستان» در دست آمریکا و انگلیس بود، مرقوم داشته اند. نسل نو بعضی از آن آثار را می خوانند اما رهبران جهاد یک قلم مدعی اند که نیروی «ایمان!!» مردم باعث تحولات شد. این را نمی گویند که نیروی «ایمان» چراپس از سقوط دولت نجیب، افغانستان را نجات نداد؟

در طی چهارده سال جهاد، ( به حیث نمونه) مصارف یک قاطر حامل اسلحه یا مهمات که از پاکستان حرکت کرده و از مسیر چترال و کنر به جبهات «جهاد» می رسید؛ یک هزار دالر بود. بحث اسلحه، مهمات، البسه و انتقالات و خرج نقدی به جایش. اینها را که می داد؟ از آسمان که نمی بارید.

آمریکا و پاکستان، این دسته جات را از زمان داود خان به بعد، به نفع خود به جنگ انداخت. خانه ی شان را ویران کرد و سه نسل شان را از نظر روانی وظرفیت به خاک سیاه نشاند مگر آمریکا را نشناختند و هی می گویند که فتح و ظفر( که هیچ طرح و شمایلش معلوم نیست) از سوی الهی به ما داده شده و هنوز هم به خرج شان نمی رود که در یک سرزمین فاقد نظام و اقتدار و اقتصاد ملی، مدیریت جهانی حکومت تعیین می کند؛ نه دسته جاتی که ماموریت نخست جنگی شان تا سال 1991 تمام شد و در مرحله بعدی جنگی، بازهم به نفع آمریکا و پاکستان جنگیدند و ده سال تمام مطابق نقشه و مصلحت آمریکا پس از سال 2001 نیز در مقام های حکومتی مستقر شدند و آمریکا کمک شان کرد تا از هر راه هزینه بیاندوزند.

اکنون آمریکا می خواهد نیروهای «جهادی» درحاشیه باشند؛ ممکن نیست اینها در راس کارها قرار گیرند و همه چیز نیز به خوبی پیش برود. کسانی که به غیراز خانواده خود درگستره زندگی پرخم و پیچ کنونی، چشم بر تاریخ، واقعیات اجتماعی و سیاسی یک کشور آشوب زده می بندند و در این کار بیخی عادت کرده اند اگر بازهم در راس مِلک بمانند، حاصل کار همان خواهد بود که حالا از ثمره ده سال قدرت این آقایان به ما رسیده است.

بازهم «طبق معمول» بی آن که چهار سوی معادله و اوضاع را بسنجند، به جای آن که در خود تغییری بیاورند، به حساب عادت های بیست سال اخیر، دربرابر حوادث تازه، شانه بند می کنند. آمریکا طالبان را ده سال در حاشیه کشید. جهادی ها خوشحال بودند و داستان را ختم شده پنداشته بودند حالا تازه متوجه شده اند که داستان ختم نشده بلکه دارد به نحو دیگری معکوس می شود. چرا؟ برای این که تاریخ دسته هایی که درهمدستی با کرزی، کشور را به جهنم تازه نزدیک کرده اند؛ گذشته است. چون بحران رهبری سیاسی برهمه جا حاکم است و طومار همه ی محاسبات درهم پیچیده، هیچ راهی جز جنگ درپیش رو نمی بیینند.

این اشتباه است. تاجیک ها در جنگ احتمالی که هیچ چیزی راهبردی از آن به دست نمی آید، پیشمرگ می شوند. پشتوانه بین المللی وجود ندارد. با امکانات محلی، همه چیز دریک هفته تمام می شود. کسانی که نیم متر ریش میگذارند و چند روزی در یک گوشه، الله اکبر می گویند؛ درنخستین تکانه، زیر بال معامله ی حقیرانه سرخم می کنند یا به دوبی می روند تا حساب وکتاب سرمایه ها از دست نرود. بازهم لشکرهای سرگردان وگرسنه درمیدان باقی می مانند تا صف جنایت ها و معتادان را دراز تر کنند.

تاجیک ها یک بار اشتباه کردند که در یک دوره با همه جنگیدند و حاصل آن همه تباهی، ظهور چند معامله گری بود که بعد بادیگاردها و خسربره های جدید شان به جان بچه، دختر و زن و جایداد های مردم افتادند و در حال حاضر، به دور هر یک از زورمندان محلی جهادی، چند «میده بچه» و «چریک های کوچک» می پلکند و بوی گند فضاحت شان کل کشور را فراگرفته است.

فرهنگیان وروشنفکران تاجک دریک جال غم انگیز حالت تعلیق گیر مانده اند. تاجک ها، فرهنگ گرانبار پارینه را فراموش کرده و قدم به قدم به سمبول بی اعتمادی و تولید وحشت در برابر دیگران شهره شده می روند. نه، تاجک، حلقه ی وصل تمام مردم افغانستان بوده و باید به ارزش های هویتی و ارزشناک خود چنگ بزنند. تاجک دیگر نیازی ندارد علیه پشتون، هزاره و ازبک بجنگد.

خبرهای دقیقی وجود دارد که برخی گروه ها سعی دارند چنان جنگ استخوان شکن بین تاجک وازبک برسر داکتر عبدالله و داکتر غنی به راه بیاندازند که هردو، درخندق فترت تاریخی نگونسار شوند. به عطا محمد نور و دیگران باید سر راست نوشت که هیچ فرد هزاره برای تعالی شما، یک تیر به سوی ازبک رها نخواهد کرد. به هوش بیایید.

روشنفکران هزاره درصف نخست بیداری ایستاده اند. آنها زبانِ زمان را فراگرفته و موقعیت خویش را از دست نمی دهند. راز برومندی تاجک ها درجنگیدن برای چند فردی نیست که تاریخ و فرهنگ شان را آلوده کرده اند. به وجاهت واقتدار بشری وتاریخی نیاز دارند؛ به نان، کار، امنیت و آموزش نیاز دارند. تجربه جنگ تاجیک با دیگران، موجی از تباهیی است که خود تاجیک ها را درخود درهم پیچیده است. این که یک دسته از نخبگان به سرمایه های کلان دست یافته اند، به معنی تشخص هویتی واقتدار آنان نیست همین حالا اکثر فزندان نخبگان، از معتادان قهار مواد مخدر و فساد و قاچاق به شمار می روند و اصلا خبر ندارند که در افغانستان چه می گذرد.

آمریکا نمی خواهد رهبران جهادی و فرماندهان را از دست بدهد؛ فقط برنامه طوری تنظیم شده است که راه را باز نگهدارند و بازهم در حاشیه قدرت باقی بمانند تا توازن بین طالب و غیر طالب از بین نرود. در برنامه آمریکا جایگاه گروه اصلاحات و همگرایی در حاشیه قدرت سیاسی به حیث رکنی از نظام در نظر گرفته شده است.

حرف خلیلزاد هم همین بود. یافته های گروه خاص تحلیل گران هم چنین بوده؛ سخنان استاد محقق هم که درباره صحبت « دو به دو» با کرزی داشته و کرزی گفته که عبدالله هرگز رییس جمهور شده نمی تواند؛ انتقال دهنده همین نکته است؛ فلسفه ی رفتن انتخابات به دور دوم نیز درهمین نکته پنهان بود.

حالا اگر می خواهند بجنگند؛ راه باز است؛ فقط محاسبه ی غلط نکنند که کدام کشوری درعقب شان بیایستد و تا دمِ آخر پول واسلحه و لوژستیک بدهد تا این ها برای رییس جمهور شدن بجنگند. محاسبه کنند که دولت های منطقه برای همین منظور، سرمایه گزاری نمی کنند. مثلاً زمانی سرمایه گذاری می کنند که در ازای صد هزار دالر، پنج میلیون دالر حاصل بردارند در غیر آن، «برادران» را دانه دانه در میزهای قمار و معامله، خیلی ارزان سودا می کنند.

در جبهه جنگ، هرجناح می تواند چند صباحی تق وتق کند؛ مهم این است که از نظر ظرفیت راهبردی، آیا توانایی گشایش جبهات کارشناسی و تخصصی را برای ساختن یک مدیریت توانا دراختیار دارند آیا دولت مدرن را با خواسته های مدیریت امروزی می توانند به طور کارا، هدایت کنند؟ ده سال سنگ محک بود؛ مگر نشانه ای از چنین درایت و اهلیتی به مشاهده نرسید. در بهترین حالت، مارشال فهیم اوج توانایی خود را در نصب و مقرری یک دریور به حیث معاون رادیو و تلویزیون به نمایش می گذاشت والخ... به نظر من در شرایط حاضر، فقط عطا محمد «نور» با یک احساس منتقدانه از گذشته و خط ونشان برای آینده روی صحنه آمده است اما شعارهایش کهنه است و اگر جنگی هم دربگیرد، هیچ نیرویی بیش از یک هفته قادر نخواهد بود دریک استقامت قرارگاه خود را حفظ کند. چون گروه های جهادی – دولتی از حمایت پاکستان، آمریکا، عربستان، ایران و ترکیه برای احراز قدرت سیاسی محروم هستند، قوای بین المللی خودش را کنار می کشد، وچند نیروی نظامی داخلی، به سر وکول یکدیگر می پرند و به زودی خسته شده و پرهای شان می ریزد.

نه از روسیه چیزی خواهد رسید نه از جای دیگر. برخی حضرات که در اروپا و آمریکا نشسته و در نوشته های شان دم داغ اژدها رابرون می دهند؛ دست کم بیایند و از ثقه کردن خود در بازار فروشگاه و مندوی کابل آغاز کنند. اینها باید دست کم یک دهه گذشته را با نگاه انتقادی مطالعه کنند که «نخبه» های جهادی- دولتی کدام کار مفید و راهبردی را ظرف ده سال انجام داده اند که دنباله ی آن را در سالیان بعد به انجام برسانند؟

نکته ی مهم دیگر این است که هرگاه یک گروه هماره از ستیزه گری و چالش سخن براند، به مرور زمان به شکل بسیار بدی به انزوا می افتد. فرمول برخورد بین المللی را باید فرا گرفت. هنوز هم دیر نشده که تیم اصلاحات وهمگرایی، تصمیم بگیرد که برای احراز قدرت دوم در دولت آینده، تمرین کند. تمرین یعنی آن که اثبات کند که اهلیت کار در چهارچوب قانون اساسی مطابق به معاییر یک دولت جدید ومدرن را دارد و یا خیر اگر بازهم تکیه برهمان عرف قدیم باشد، زوال این گروه ها نزدیک است و نسل جوان سعی کند از این میان، راه جدیدی برای خودش در معاملات آینده باز کند.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.