سرزمین افاغنه

آخرین اخبار در رابطه با کشور من افغانستان

سرزمین افاغنه

آخرین اخبار در رابطه با کشور من افغانستان

پیامد‎های سیاست خارجی بی ثبات برای افغانستان

افغانستان از جمله کشورهایی است که همواره قربانی سیاست خارجی خود بوده است.

ناامنی ها، تنش های داخلی، گسترش مهاجرت های داخلی و بیرونی، بی ثباتی سیاسی و ... ریشه به سیاست خارجی بی ثبات افغانستان داشته و دارد. چرا سیاست خارجی دارای اهمیت است؟ چرا ما همواره به خاطر سیاست خارجی خود قربانی داده ‎ایم؟ در نوشتار کنونی سعی می کنم این مسئله را بررسی بگیرم.
آغاز تنش سیاسی در افغانستان که در نهایت منجر به منازعه داخلی شد در زمان حکومت داوود خان بر می گردد. در زمان داوود خان ساختار نظام بین الملل دو قطبی بود. در یک قطب ایالات متحده آمریکا و در قطب دیگر شوروی سابق قرار داشت. ساختار به گونه ای بود که گسست از یک قطب و پیوستن به قطب دیگر همواره هزینه بر بود. براساس تقسیم جغرافیایی میان این دو قطب قدرت افغانستان در قطب شوروی قرار داشت. به دیگر سخن، افغانستان تحت نفوذ و از جمله قلمرو شوروی محسوب می شد. داوود خان بدون توجه به این ساختار غیر منعطف روابط افغانستان را با شوروی به هم زد. براساس، داده ‎های تاریخی داوود خان برخورد تند با مقامات شوروی نمود و بعد از آن تلاش نمود تا با قطب دیگر ارتباط برقرار نماید. هزینه این سیاست آمدن کمونیست ها در افغانستان بود. در واقع، بعد از گسست داوود خان و جهت دهی سیاست خارجی به سمت ایالات متحده آمریکا شوروی تلاش نمود که تا کمونیست ها را وارد قدرت نماید. شوروی موفق به این کار شد. کمونیست ها با یک کودتای خونین وارد ساختار قدرت شد و عملا قدرت سیاسی را به دست گرفت.
روی کار آمدن کمونیست ها و بعدها کشیده شدن پای قشون سرخ شوروی ریشه در سیاست خارجی افغانستان داشت. در واقع، نخبگان سیاسی در رأس قدرت بدون توجه به ساختار نظام بین الملل و امکان بازیگری در چنان فضای دست به سیاست زد که نتیجه آن روی کار آمدن کمونیست ها و اشغال افغانستان از سوی قشون سرخ شوروی بود.
کمونیست ها تا آخرین مرحله به قطب شوروی وفادار ماند. با این حال، سیاست های آن ها منجر به خیزش ها و شورش های مردم شد. بیش از همه محافظه کاران و بنیادگراها نسبت به نقش خود احساس خطر می کردند به همین خاطر، جنبش های مقاومت را علیه نظام کمونیستی شکل دادند که بعدا تبدیل به جهاد مردم علیه کمونیست ها شد. کشورهای همسایه از این فرصت پیش آمده استفاده نموده و گروه های مخالف حکومت مرکزی افغانستان را تمویل و تجهیز نمودند. کمک ها اگر چه از سوی ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی به گروه های مجاهدین می شد که بیشتر جنبه ایدئولوژیک داشت اما، توزیع کمک ها از سوی پاکستان صورت می گرفت.
داوود خان در کنار چرخش از چپ به راست سیاست رادیکال گرایانه در قبال پاکستان در پیش گرفته بود. پاکستان سیاست داوود خان را خطری جدی برای امنیت ملی خود درک نمودند. داوود خان یکی از کسانی بود که داعیه پشتونستان را داشت. همین مسئله و این سیاست باعث شد که پاکستان از فرصت پیش آمده استفاده بهینه نموده و تلاش نماید که افغانستان بی ثبات شده و در نهایت، بتواند گروهی را سر قدرت بیاورد که با آن ها همسو باشد. پاکستان موظف بود که کمک های مالی و تسلیحاتی آمریکا و عربستان را میان تمام گروه های جهادی تقسیم نماید اما، این کشور در توزیع کمک ها گزینشی عمل نمود و برخی گروه های جهادی که با سیاست های این کشور بیشتر همسو بود، کمک های بیشتر می نمود.
در دهه 1990 گروه طالبان بر سر قدرت آمد. این گروه هیچ درک و اهمیت به سیاست خارجی نمی داد. به همین خاطر، به ارزش ها و مکانیسم های بین المللی بی توجه بود. نتیجه آن به رسمیت شناخته نشدن حکومت این گروه از سوی مجامع بین المللی بود. آن ها بجای توجه به سیاست خارجی کشور و توجه به ارزش ‎ها، الزامات و قواعد بین المللی به گروه های تروریستی بر مبنای مکانیسم های قبیله ای اهمیت بیشتر داد. نتیجه آن بحران مشروعیت بین المللی برای امارت اسلامی طالبان بود که در نهایت منجر به حمله ایالات متحده آمریکا به افغانستان شد. مردم افغانستان یکبار دیگر قربانی شد.
با فروپاشی امارت اسلامی و شکل گیری حکومت جدید وضعیت اما، بهبود نیافت. در تمام دوره حکومت حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین افغانستان اصول سیاست خارجی افغانستان به صورت روشن و شفاف تعریف نگردید. سیاست خارجی بیشتر در رفتارها و سخنان شخص رئیس جمهور بازتاب می یافت. فقدان اصول و معیارها باعث شد که سیاست خارجی افغانستان در قبال بسیاری از کشورها فراز و نشیب را تجربه نماید. سیاست خارجی ما حتی در قبال بزرگترین حامی ما در سطح بین الملل و در اجرای سیاست های داخلی با فراز و نشیب همراه بود. پاکستان کشور دوست و دشمن ما بود. نتیجه آن چیزی است که امروز ما شاهد آنیم. ما نتوانستیم اعتماد آمریکا را جلب کنیم تا ما را به عنوان شریک استراتژیک خود در منطقه محسوب نماید.
با روی کار آمدن اشرف غنی انتظار می رفت که افغانستان در عرصه سیاست خارجی خود از سردرگمی رهایی یابد. اما، به نظر می رسد که وضعیت چندان تغییر فاحشی ننموده است. اشرف غنی، رئیس جمهوری سیاست خارجی کشور را در پنچ حلقه ترسیم کرد. کشورهای همسایه در اولویت قرار داشت. او تلاش نمود با تمام کشورهای همسایه رابطه حسنه برقرار نماید. چندین ماه است که رابطه افغانستان و پاکستان سیر قهقرایی به خود گرفته است اما به نقطه رسیده ایم که در دوران حکومت حامد کرزی قرار داشتیم. نفس اهمیت دادن و اولویت دادن کشورهای همسایه در سیاست خارجی خود یک نقطه مثبت است اما، فقدان اصول مشخص باعث می شود که ما در روابط خود با کشورها ثبات را تجربه نتوانیم به همین خاطر، فضای روابط افغانستان و پاکستان را بدبینی گرفته است.
مسئله اما، تنها به پاکستان پایان نمی یابد. حکومت وحدت ملی تلاش دارد که تا کمک نظامی از مسکو دریافت نماید. تجهیز نیروهای امنیتی کشور اهمیت استراتژیک برای سرکوب گروه های مخالف مسلح دولت دارد اما، تجهیز نیروهای امنیتی نباید به پیمانه ایجاد بدگمانی میان ایالات متحده آمریکا و افغانستان تمام شود. مسکو رقیب نظامی جدی واشنگتن است. درخواست کمک از مسکو در عین حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان امر چندان معقول نیست. به همین خاطر، احتمال آن می رود که ما هزینه این سیاست را یکبار دیگر بر مردم افغانستان تحمیل نمایم.
بنابراین، چندین دهه است که ما قربانی سیاست خارجی خود بوده ‎ایم. هیچ گاه نتوانسته ایم خود را در کنار یک ابرقدرت حفظ نموده و از ظرفیت های آن به صلح و ثبات برسیم. ما همواره تلاش نموده ایم که سیاست خارجی بی ثبات و خارج از چارچوب و اصول مشخص داشته باشیم. این بی ثباتی در سیاست خارجی نتیجه جز جنگ و ویرانی برای ما نداشته است و نخواهد داشت.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.