آقای غنی همچنین گفته است که صدها میلیون دلار صرف آنان شده و مهاجرین زیر کمترین فشار وطنِ خود را رها میکنند. به باور آقای غنی، فرار آنها به خارج، پیشرفت افغانستان را مشکل میسازد.این سخنان شاید تلخترین و تکاندهندهترین سخنانی باشد که یک رییسجمهور به هموطنانش خطاب میکند؛ همانهایی که یک سال ونیم پیش برای رسیدن به وضعیت بهتر، در بدترین شرایط جنگی، به پای صندوقهای رای رفتند و تلاش کردند که از طریق یک انتخابات شفاف و سراسری، زعیم آیندۀشان را انتخاب کنند؛ کسی را انتخاب کنند که در روزهای سخت در کنارشان باشد، دردشان را بداند و برای بهتر شدن وضعیتِ بحرانی کشور، برنامه و طرح داشته باشد. آنها برای فردای بهتر، در انتخابات شرکت کردند اما نمیدانستند که انتخاباتِ آنها در یک فرایند استبدادی، به مفتضحترین انتخاباتِ جهان مبدل میشود؛ انتخاباتی که از طریق رایهای بادآورده سامان میپذیرد و سرانجام هم بینتیجه پایان مییابد.آقای غنی میگوید که دلش برای کسانی که کشور را ترک میگویند، نمیسوزد. اکنـون سوال اینجاست که آیا دلِ رییس جمهوری برای کسانی که در کشور هستند، میسوزد؟!از برخوردها و خندههای آنچنانیاش در هنگام مواجهه با بدترین و دردآورترین حوادث، هرگز چنین چیزی برداشت نمیشود که او احساسِ همدردی با هموطنانِ مانده در وطن دارد. چنانکه وقتی کندز در آتش جنگ، تجاوز و وحشت میسوخت، آقای غنی با خندههای مکرر به خبرنگاران میگفت که هیچ جای نگرانی نیست، کندز تحت مدیریت قرار دارد. در یک سال ونیم اخیر نیز که ایشان بر مسند ریاست جمهوری کشور تکیه زدهاند، در هیچ موردی دیده نشده که او احساسِ همدردی نسبت به دیگران نشان داده باشد.قساوت و سنگدلی آقای غنی به سادگی در رفتار و گفتارش مشخص است. شاید در سخنان فعلی او، حقیقتی نهفته باشد که نتوان از آن انکار کرد؛ ولی وقتی کسی در مقام ریاست جمهوری یک کشور قرار گرفت، به هیچ وجه مجاز نیست که چنین لجامگسیخته هرچه که به ذهنش رسید، به زبان آورد. چنانکه سعدی بزرگ میگوید: جز راست نشاید گفتن، هر راست نباید گفتن. بعضی وقتها راستهایی است که از گفتن آنها باید امتناع ورزید. اگر قرار باشد که همۀ حرفهای راست بر زبان آید، آن وقت خواهیم دید که در جهانِ ما و شما خشت روی خشت بند نمیشود. چرا ایشان راستهای زمانِ انتخابات را نمیگویند، آیا واقعاً در انتخابات هیچ تقلب و تخطیِ سازمانیافتهیی صورت نگرفت؟ چه کسانی در نزدیکی دارالامان، کارتهای انتخابات را که به صورتِ تقلبی در اختیارشان قرار گرفته بود، در برگههای رایدهی ثبت میکردند؟ آیا آقای غنی از این واقعیتها سخن میگوید؟ در مورد وجود نیروهای خارجی در کشور، صدها راست میتواند وجود داشته باشد، آیا ایشان حاضرند که بیایند و این راستها را به مردم بگویند؟آقای غنی به عنوان رییس جمهوری کشور، مسوولیت بخشی از افراد را به عهده ندارد که بگوید من حالا رییس جمهور این افراد هستم و از دیگران نیستم. بدترین دیکتاتورها چنین نگفته اند. استالین رهبر سابق شوروی سابق که از او به عنوان مخوفترین جنایتکارِ تاریخ سخن گفته میشود، نسبت به هموطنانش احساس همدردی میکرد. او حتی مسالۀ بدرفتاری با اتباع شوروی را که در دیگر کشورها زندگی میکردند و در آن زمان به عنوان مخالفانِ نظام شناخته میشدند، از دایرۀ مسوولیتِ خود خارج نمیدانست. هیتلر دیکتاتور آلمان نیز در مورد هموطنانش چنین سخنِ زشت و دردآوری بر زبان نیاورده بود. او میلیونها انسان را کشت، اما هرگز نگفت که نسبت به آنها احساسِ همدردی نمیکند. آیا آقای غنی دلسنگتر از استالین و هیتلر است؟!… شاید؛ زیرا او قدرتِ استالین و هیتلر را در اختیار ندارد تا ثابت کند که از آنها بهتر است.از سوی دیگر، وقتی آقای غنی میگوید که باید کسانی که در خارج از کشور بسر میبرند و یا کشور را ترک کرده اند، دوباره به کشورشان برگردند و آن را بسازند، این حکم شامل چه کسانی میشود؟ آیا فرزندانِ خودش و همکارانش که در خارج از افغانستان در ناز و نعمت زندگی میکنند، جزوِ این افراد نمی باشند؟ یا آنها متولد شدهاند که در ناز و نعمت پرورده شوند و از پولهای ملتِ بدبخت برای خوشگذرانی استفاده کنند؟فرار شهروندانِ کشور از افغانستان، دلایل روشنِ خود را دارد و نمیتوان با احساسات و حرفهای غیرمسوولانه، صورت مسأله را پاک کرد. فرار شهروندانِ افغانستان از کشور زمانی آغاز شد که بیکاری، فقر، درماندگی و در کنار آن، بیکفایتیِ یک دولت برای ایجاد تغییر، به اوج خود رسـید و هنوز هم ادامه دارد. بنابرین، به هیچ کس نمیتوان گفت بیاید خود را فدا کند تا آقای غنی همچنان رییسجمهور بیکفایتِ افغانستان باقی بماند.