به گزارش بخش سیاسی شبکه اطلاع رسانی افغانستان ( (afghanpapaer، مذاکرات آتش بس یا مذاکرات صلح بین طرف های در حال جنگ رخ می دهد، آن زمانی که هر دو طرف متوجه شوند که به بن بست رسیده اند و هیچ یک از طرفین امکان پیروز شدن ندارد.
اما در مورد جنگ آمریکا در افغانستان، طالبان در حال پیروزی بوده و آمریکا و هم پیمانانش قرار است که تا سال آینده کشور ما را ترک کنند. پس چرا طالبان باید با طرف در حال شکست بر سر میز مذاکره بنشیند؟ آیا واقعا این مذاکرات برای پایان دادن به جنگ است؟
اگر طالبان را یک گروه مخالف دولت افغانستان و غیر وابسته به غرب فرض کنیم ( که هرگز این چنین نبوده )، حقیقت این است که این آمریکا بود که خواهان انجام گفتگو و مصالحه بود نه طالبان.
در واقع آمریکا آمادگی می گیرد تا تعدادی از نیروهای خود را در سال 2014 از کشور ما خارج کند، اما قرار نیست افغانستان را به طور کامل ترک کند. این جنگ شروع نشده بود تا به این صورت پایان یابد. آمریکا ده تا پانزده هزار نیروی دایمی در وطن ما به جا خواهد گذاشت که تا سال 2024 میلادی مهمان مردم افغانستان خواهند بود.
اما به نظر می رسد که آمریکا می خواهد نیروهای دایمی خود در افغانستان را برای 50 سال آینده یا حتی بیشتر نگاه دارد. همان چیزی که در شبه جزیره کره اتفاق افتاد. جنگ بین کره شمالی و کره جنوبی در سال 1953 پایان یافت، اما بعد از 60 سال هنوز آمریکا هزاران نیرو در کره جنوبی دارد. جاپان هم توسط نیروهای متفقین شکست خورد اما آمریکا هنوز هزاران نیرو در خاک جاپان دارد. بنابراین در حقیقت جنگهای آمریکا هیچگاه بدون دستیابی به اهدافش پایان نمی یابد.
این شواهد تاریخی نشان می دهدکه جنگ افغانستان قرار نبود این گونه تمام شود. آمریکا با این بهانه به افغانستان حمله کرد تا رژیم طالبان را برکنار کند، نه اینکه آنها را در حکومت سهیم سازد. پس هدف این جنگ چه بود؟ چرا آمریکا صدها میلیون دالر بر سر جنگی خرج کرد که آخرش این باشد؟ چرا این همه ضرر و زیان، این همه کشتار و این همه رنج؟ آیا کسانی که آمریکا را اداره می کنند احمقند؟ یا مشتی تندرو هستند؟ یا طالبان که اعضایش اغلب از روستاهای پشتون هستند زرنگتر از سیاستمداران آمریکا می باشند؟
مطمئنا جواب خیر است. اما برای توجیه این رویکرد آمریکا، باید بدانیم هدف مقامات کاخ سفید از آغاز جنگ چه بود تا بدین جا ختم گردید؟
جنگ افغانستان طراحی شده بود تا به آمریکا یک پایگاه دایمی در کشور ما بدهد تا بتواند مسیرهای انرژی که نفت و گاز را از غرب آسیا به اروپا می رساند کنترل کند. قرار بود آنها پایگاه های نظامی در افغانستان داشته باشند تا بتوانند چین و روسیه، دو قدرت رو به رشد و بقیه کشورهای مهم منطقه را زیر نظر داشته باشند.
این جنگ قرار بود کمربند پشتون، از پیشاور تا قندهار تا کابل را ناامن کند. جنگ آمریکا تمام کمربند پشتون را افراطی کرد و افراط گرایی و تروریسم در افغانستان و شمال غرب پاکستان ایجاد کرد. امروزه، این کمربند 45 میلیون نفری پشتون ها در آتش هستند و این شرایط احتمالا برای سالهای طولانی پیش رو ادامه خواهد یافت و مشکلاتی را در کشورهای اطراف این کمربند ایجاد کرده و آنها را ضعیف خواهد کرد. این کشورها قادر نخواهند بود تا پولی خرج رفاه مردمشان کنند بلکه مجبور خواهند بود خرج ارتش هایشان کنند تا بتوانند از پس مشکلاتی که جنگ آمریکا ایجاد کرده بربیایند.
جنگ افغانستان قرار بود یک سری جنگ در منطقه غرب آسیا آغاز کند. آمریکا آن جنگها را شروع کرد و جنگهای زیاد دیگری قرار است به وقوع بپیوندد چرا که جنگ یک کار پرمنفعت برای آمریکا است و می تواند از این طریق صنایع نظامی خود را توسعه داده و درآمد فراوانی به دست آورند.
آمریکا اکنون که دم از مصالحه می زند به تمامی اهداف خود در افغانستان دست یافته و جا پای خود را محکم کرده است لذا لازم است تا این بار طالبان را پوششی قرار دهد برای تداوم این منافع و البته ادامه حضور خود در کشور ما تا احتمالا پنجاه سال آینده!
بازگشت طالبان به افغانستان و سهم گرفتن آنها در حکومت آینده، به آمریکایی ها این امکان را می دهد تا آسوده خیال و فارغ از دغدغه جنگ، به محصولی که از ده سال پیش کاشته اند دست یابند و به بهره برداری هرچه بیشتر از آن بپردازند. آن هم در دراز مدتی که پایانش مشخص نیست همانند کره جنوبی، جاپان و کشورهایی که حکم مستعمره را برای کاخ سفید دارند.
به همین دلیل هم آمریکایی ها حاضرند بسیار هزینه کنند تا این جریان بدون سر و صدا صورت گیرد و طالبان طوری به آغوش کرزی صاحب بازگردند که گویی برای اتمام جنگ این مصالحه صورت پذیرفته نه به خاطر تداوم اهداف و منافع آمریکا.